ارزش گذاری انعطاف‌پذیری

یازار :

+0 به یه ن
در بسیاری از موارد، برای مثال در پروژه‌های تحقیق و توسعه، یک پروژه ممکن است مسیرهای مختلفی از فعالیت را برای شرکت باز یا بسته کند، اما این حقیقت، در رویکرد ذاتی NPV تأثیری نخواهد داشت.[۱۴] برخی تحلیلگران این عدم اطمینان را در نرخ تنزیل (مثلاً با زیاد کردن هزینه سرمایه) یا در جریانات نقدی تعدیل می‌کنند (با استفاده از معادل یا اصلاح اعداد پیش بینی شده).[۱۵][۱۶] حتی وقتی که پروژه به کار گرفته شد، این روش‌ها برای تغییر در ریسک در طول عمر پروژه معمولاً به درستی استفاده نمی‌شود و بنابراین برای تعدیل ریسک به طور مناسب عمل نمی‌کند.[۱۷] بنابراین مدیریت از ابزاری استفاده خواهد کرد که ارزشی روشن به این امتیازات می‌دهد بنابراین، با اینکه در ارزش گذاری DCF جریانات نقدی محتمل، یا میانگین یا سناریوها در نظر گرفته می‌شوند، در اینجا " ماهیت منعطف و مرحله‌ای" سرمایه‌گذاری مدل سازی شده است و بنابراین " تمام" عایدات محتمل در نظر گرفته می‌شود. تفاوت دو نوع ارزش گذاری " ارزش انعطاف پذیری " ذاتی در پروژه است. دو ابزار معمول تجزیه و تحلیل درخت تصمیم (DTA)[۱۸][۱۹] و ارزش گذاری گزینه‌های واقعی (ROV)[۲۰] می‌باشد؛ اینها گاهی به صورت جایگزین استفاده می‌شوند:

    DTA انعطاف‌پذیری را با استفاده از ترکیب رویدادهای ممکن و تصمیمات مدیریتی نتیجه بخش، ارزش گذاری می‌کند. (برای مثال یک شرکت می‌تواند کارخانه‌ای بسازد که تقاضایی بیش از سطح معینی در فاز رهبری داشته باشد، ودر غیر این صورت تولید را برون سپاری کند. در صورت تقاضای بیشتر، آنها می‌توانند کارخانه را گسترش دهند و آن را نگه دارند. در مقابل، در مدل DCF منشعب کردن وجود ندارد و هر سناریو باید به صورت جداگانه مدل سازی شود) در درخت تصمیم‌گیری، هر مدیر برای هر واقعه شاخه یا مسیری را ترسیم می‌کند که شرکت می‌تواند آن را دنبال نماید؛ احتمالات هر واقعه توسط مدیر تعیین و مشخص می‌شود. وقتی درخت ایجاد می‌شود: ۱) تمام وقایع و مسیرهای حاصل از آن برای مدیر قابل مشاهده هستند؛ ۲) با این دانش از وقایع، و با فرض تصمیم‌گیری منطقی، مدیر شاخه‌های مربوط به بالاترین ارزش وزن احتمالات را انتخاب می‌کند؛ ۳) این مسیر به عنوان نماینده ارزش پروژه انتخاب می‌شود.
    ROV معمولاً زمانی استفاده می‌شود که ارزش یک پروژه مشروط بر ارزش دارایی دیگر یا متغیر دیگر است. (برای مثال بقای یک پروژه معدنی مشروط بر قیمت طلا است؛ اگر قیمت خیلی پایین باشد، مدیر حقوق معدنی را واگذار می‌کند، و اگر خیلی بالا باشد، مدیر کا را توسعه می‌دهد. ارزش گذاری DCF تنها می‌تواند یکی از این عواقب را بگیرد) در این جا: ۱) با استفاده از تئوری اختیارات به عنوان چارچوب، تصمیمی که باید گرفته شودبه صورت مرتبط با اختیار خرید یا اختیار فروش، شناسایی می‌شود؛ ۲) سپس شیوهٔ ارزش گذاری مناسب به کار گرفته می‌شود – معمولاً نوع دیگر مدل اختیارات دو جمله‌ای یا مدل شبیه‌سازی قراردادی، درحالیکه فرمول بلک شولز کمتر استفاده می‌شود؛ ۳) آنگاه ارزش واقعی پروژه NPV محتمل‌ترین سناریو به علاوهٔ ارزش اختیار است. (اختیارات واقعی در مالی شرکتی برای اولین بار توسط استوارت مایرز در ۱۹۷۷مطرح شد؛ در اواخر دههٔ ۱۹۹۰تیموثی لورمن، به استراتژی‌های شرکتی به صورت یک سری از اختیارات نگاه می‌کرد)


  • [ ]